غرب باید از تاکید پوتین بر ژئواکونومی بترسد نه لفاظیهای هستهایاش
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۵۷۰۹۷
فرارو- ست کراپسی، فعال سیاسی نو محافظه کار و لابیگر امریکایی، بنیانگذار و رئیس اندیشکده دفاعی موسسه یورک تاون و و دستیار «کاسپار واینبرگر» وزیر دفاع اسبق امریکا است. کراپسی در فاصله سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۴ میلادی مدیر سیاستگذاری در صدای امریکا بود. او در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان و بوش پدر سمت معاونت معاون وزیر نیروی دریایی را برعهده داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فراور به نقل از آسیا تایمز، الحاق جنوب و شرق اوکراین به روسیه یک نمایش سیاسی با عناصر مسخره است. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه هیچ یک از استانهایی که به گفته او به فدراسیون روسیه الحاق شدهاند را فتح نکرده است. تنها چند ساعت پس از اعلام خبر الحاق این مناطق به خاک روسیه ارتش اوکراین به طرز چشمگیری باعث شرمساری پوتین شد. نیروهای روس مجبور به عقب نشینی از شهر استراتژیک لیمان در استان دونتسک به دلیل یورش نیروهای اوکراینی شدند. جنگ همچنان ادامه دارد بدون این که پایان مشخصی در نظر گرفته شده باشد.
لفاظیهای پوتین اغلب مبالغهآمیز هستند و پیامهای سیاسی و الهیاتی را در هم میآمیزد. بسیاری از افراد در کشورهای غربی اظهارات او را مضحک میدانند و توجه محدودی به آن دارند. با این وجود، پوتین روسیه را در حال آغاز یک جنگ صلیبی بزرگ تصور میکند.
علیرغم زبان مذهبیای که پوتین در گفتارش به کار میبرد امیدوار است و انتظار دارد که رهبران کمونیست جمهوری خلق چین در این جنگ صلیبی با او متحد شوند. غرب دلایل خوبی برای نگرانی در مورد تهدیدات هستهای روسیه دارد اما حتی اگر همه این تهدیدات کنار گذاشته شوند غرب باید بداند که جاه طلبیهای روسیه یک تلاش بزرگ، جدی و استراتژیک برای بهره برداری از ضعف فعلی غرب است.
مرد دیوانه؟بسیاری از مفسران غربی که اظهارات هستهای پوتین را تحلیل کردهاند حدس میزنند که او از نظر روانی نامتعادل است و بنابراین، از تسلیحات هستهای استفاده خواهد کرد. با این وجود، روسیه به علتی دقیق با هدف جلوگیری از مداخله ناتو تهدیدات هستهای را مطرح کرده است. پوتین و تیماش تلاش کردهاند تاکید کنند زمانی که احساس کنند دولت روسیه و خاک آن کشور در معرض خطر است از سلاح هستهای استفاده خواهند کرد.
واقعیت آن است که خاک روسیه در معرض خطر قرار ندارد. اوکراین چندین بار به اهدافی در کریمه حمله کرده است که مهمترین آن تخریب پایگاه هوایی ساکی در ماه آگوست و اخیرا خرابکاری در یک فرودگاه بوده است. بالگردهای اوکراینی نیز در اوایل جنگ اوکراین در جریان یک یورش متهورانه برون مرزی به بلگورود شهری در استان اوبلاست روسیه حمله کردند.
در واقع، در روزهای ابتدایی جنگ، اوکراین به پایگاه هوایی میلروو در استان روستوف حمله کرد. در هیچ موردی این حملات به «سرزمین» روسیه خواه به کریمه که از نظر بین المللی پیوستناش به فدراسیون روسیه برسمیت شناخته نشده و یا به مناطق دیگر روسیه واکنش شدید مسکو را به همراه نداشته است.
استفاده هستهای پویایی میدان جنگ را تغییر نمیدهد. اوکراین چینش نیروهای خود را با دقت انجام داده است تا آسیب ناشی از یک حمله هستهای تاکتیکی را کاهش دهد. یک انفجار در قلمرو اخیرا ضمیمه شده عجیب خواهد بود: حتی پوتین نیز برای منطقی جلوه دادن استفاده از تسلیحات هستهای در مناطقی از اوکراین که اخیرا مدعی شده خاک روسیه قلمداد میشود در تلاش است. حمله به کییف یا یک مرکز جمعیتی دیگر بسیار آسیب رسان خواهد بود اما اراده اوکراین را در هم نمیشکند. استفاده نمایشی نیز تاثیر کمی خواهد داشت.
روسیه انواع حملات پلکانی سطح پایینتر را برای حل مناقشه انجام نداده است از جمله حملات زیرساختی حیاتی یا تخریب راکتور هستهای زاپوریژیا. شواهد اندکی وجود دارد مبنی بر این که روسیه فعالانه برای حمله هستهای آماده میشود یا نیروهای هستهای خود را در حالت آماده باش بالا قرار میدهد.
پوتین و دیگر رهبران روسیه تهدیدات هستهای را با دقت بیان کردهاند. آنان حتی یک بار نیز کشور اوکراین را به استفاده از سلاح هستهای تهدید نکرده اند. هدف مورد تهدید غرب بوده است و اظهارات مقامهای روس با طرح این استدلال بوده است: اگر غرب تمامیت ارضی روسیه و بقای کشور آن کشور را مورد تهدید قرار دهد استفاده از تسلیحات هستهای از سوی روسها محتمل است. نکته اصلی در این اظهارات حفظ ماهیت محدود شده یک جنگ محدود است.
ناتو با خودداری از مداخله فعال در جنگ اوکراین علیرغم علاقهای که به شکست دادن روسیه و تضعیف نظامی آن کشور دارد خود را با پیش شرط اعلام شده از سوی روسیه تطبیق داده است. روسیه از حمله فیزیکی به جریان تدارکات ناتو به اوکراین خودداری ورزیده اگرچه این تجهیزات برای موفقیتهای نظامی اوکراین کلیدی هستند. پوتین در تازهترین سخنرانی خود گفت که روسیه با تمام ابزارهای لازم از خاکاش دفاع خواهد کرد. او به صراحت به سلاحهای هستهای اشاره نکرد. شومترین اظهارات او این بود که تخریب هیروشیما و ناکازاکی توسط آمریکا با سلاحهای هستهای در آگوست ۱۹۴۵ میلادی «یک سابقه» ایجاد کرد.
ایالات متحده از چنین سلاحهایی در میدان جنگ در ژاپن برای پایان دادن به جنگ در اقیانوس آرام در جریان جنگ جهانی دوم استفاده کرد. بنابراین، اظهارات پوتین ممکن است بدان معنا باشد که روسیه سیاست مشابهی را در مورد اوکراین اتخاذ خواهد کرد.
پوتین در سخنرانی هفته گذشته خود مدعی شد که بمباران هیروشیما و ناکازاکی همراه با بمباران استراتژیک آلمان و ژاپن به طور کلی «بدون وجود ضرورت نظامی» و به منظور ارعاب صورت گرفته بود.
بحث پوتین در اینجا تنها در مورد تهدیدات هستهای نیست. این بخشی از پرونده گستردهتری است که او علیه نقش غرب در تاریخ جهان مطرح میکند. پوتین در حال ترویج روایتی از اظهار گلایه خود از غرب است که شایسته توجه بیشتری میباشد.
به چالش کشیدن سلطه غرب پوتین در حال حاضر در حال احیای مضامینی است که سالها پیش برای نخستین بار مطرح کرده بود. برای مثال، او در سال ۲۰۰۷ میلادی در مونیخ قدرتهای غربی را به دلیل نقض قوانین بین المللی محکوم کرد و استدلال نمود که کشورهایی فراتر از درک لیبرال دموکراتیک غرب از مشروعیت اقدام کردهاند و باید در این باره پاسخگو باشند.
با این وجود، سخنرانی اخیر او در مورد الحاق مناطقی از اوکراین به خاک فدراسیون روسیه بر ناسیونالیسم (ملی گرایی)، خون و خاک تاکید داشت تا از طریق آن الحاق بخشهایی از اوکراین به روسیه را توجیه کند. به عبارت دیگر، هدف او انکار حق وجود اوکراین به عنوان یک کشور مستقل است. از دید او خرسون، زاپوریژیا، دونتسک و لوهانسک متعلق به روسیه و بخشی از خاک آن کشور هستند.
همه پرسی ساختگی پوتین برای مخاطبان غربی نبود. او میداند که همه پرسیهای نمایشیاش در غرب جذابیت چندانی نخواهند داشت. همه پرسی به نفع حامیان روسی پوتین است که مانند او نوستالژی روزهای باشکوه شوروی را در سر میپرورانند.
برای اوکراینیها در مناطق شرقی از دید پوتین رای به روسی شدن بود. او معتقد است اگر غرب این رویه را قبول ندارد «به جهنم» و اهمیتی ندارد. گفتن «مخالفت غرب، به جهنم» برای رهبری پوتین ضروری است چرا که حکومتاش میتواند از طریق آن منافع مشترکی که با چین و دیگر قدرتهای کوچکتر در جهان مانند ایران دارد را توجیه کند. او با این کار روابط بین المللی و سلطه غرب بر آن را به چالش خواهد کشید.
پوتین اصول لیبرال دموکراسی را با فساد تمدن غربی یکی میداند و به رابطه همجنسگرایان اشاره میکند. پوتین از سویی میگوید شیوههای مختلف زندگی را میپذیرد و تمایلی به تحمیل هژمونی فرهنگی بر دیگران ندارد. از سوی دیگر اما او استدلال میکند غرب مرتکب فساد شده و به دنبال نابودی شیوههای زندگی متفاوت از شیوه زندگی خود است. از دید او غرب ذاتا دشمن فرهنگها و کشورها و ملل اسلاو – روس، اسلامی و آسیایی است. روسیه از ارزشهای سنتی دفاع میکند و به مراکز مختلف قدرت احترام میگذارد و نه صرفا به اراده اکثریت داخلی.
معاشرت چین و روسیهپوتین در سال جاری دو حرکت مهم انجام داده است. یکی در فاصله ۲۰ تا ۲۴ فوریه زمانی که روسیه به اوکراین حمله کرد و دیگری در فاصله ۲۱ تا ۳۰ سپتامبر زمانی که روسیه فراخوان بسیج عمومی نیرو را آغاز کرد و بخشهایی از شرق و جنوب اوکراین را به تصرف خود درآورد. هر یک از این دو اقدام تنها پس از مشورت پوتین با چین انجام شدند. تهاجم روسیه تا زمانی که شی جین پینگ چراغ سبز نشان داد به تعویق افتاد: پوتین به شی اجازه داد تا نمایش المپیک خود را کامل کند و چند روز پس از پایان آن حمله به اوکراین را آغاز کرد.
شی این حمله را مورد تایید قرار میداد نه بدان خاطر که گمان میکرد جاه طلبیهای پوتین محدود شده بلکه به این دلیل که امیدوار بود و انتظار داشت که یک پیروزی بزرگ روسیه را در موقعیت ژئوپولیتیکی بسیار قویتری قرار دهد و اوکراین، روسیه و بلاروس را در یک بلوک خودکامه متحد کند بلوکی که بتواند با اروپا مقابله نماید و باعث چنددستگی درون ائتلاف غربی و در نهایت شاید در هم شکستن آن ائتلاف شود.
شی تمایلی به دیدن تواضع پوتین ندارد. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد چین هم چنان فناوریهای حیاتی را در اختیار روسیه قرار میدهد. این موضوع از آنجا مشخص میشود که اخیرا مجازاتهایی به دلیل نقض تحریمها از سوی شرکتهای چینی از سوی امریکا علیه آن شرکتها اعمال شد. از دید امریکا این شرکتها محدودیتهای صادرات ایالات متحده را نقض کرده بودند.
چین هرگز پوتین را به دلیل حمله به اوکراین مورد سرزنش قرار نداده است. کاملا منطقی است که انتظار داشته باشیم شی و پوتین پیش و در جریان اجلاس اخیر سازمان همکاری شانگهای (SCO) درباره فراخوان بسیج نیروهای روس، شمشیربازی هستهای و الحاق روسیه بحث کرده باشند.
پوتین ظلم علیه چین را با ظلم اعمال شده علیه روسها یکی میداند. او «قرون روس هراسی» را با قرن تحقیر چین برابر میداند. پوتین موضع ضد استعماری را بیان میکند و اتحاد جماهیر شوروی را به صراحت با فدراسیون روسیه برابر میداند و از ادامه ماموریت شوروی مبنی بر انقلاب جهانی حمایت میکند و معتقد است روسیه اکنون ادامه دهنده همان راه میباشد.
این بدان معنا نیست که پوتین ناگهان مارکسیست -لنینیسم را پذیرفته است. این نمادی از دستورالعمل متحدی است که کمونیستهای چینی نیز آن را به کار میگیرند. با توجه به چنین بستری از لفاظی و رویکرد سیاسی تاکید پوتین بر ژئو اکونومی باید برای غرب بسیار نگران کننده باشد.
سخنان او با نکوهش کامل سیستم مالی بین المللی و انتقاد از دلار و یورو و با لحنی همراه با حسادت نسبت به سلطه مالی غرب آغاز شد. او گفت که ایالات متحده قدرت دلار را به عنوان ارز ذخیره جهانی بر سایر نقاط جهان تحمیل کرده است.
تجارت چین و روسیه در سطوحی بیسابقه است سیستمهای ماهوارهای چین و روسیه به طور فزایندهای به هم مرتبط میشوند و ارتباطات چین و روسیه قوی و سازگار است. در همین حال، چین صراحتاً به بانکهای خود دستور داد تا پیش از بیستمین کنگره حزب ظاهرا برای تقویت رنمینبی در برابر دلار خود را آماده سازند. سازمان همکاری شانگهای در اجلاس سپتامبر خود موافقت کرد که «ارزهای ملی» را در تجارت درون بلوکی افزایش دهد که به معنای آغاز فرایند دلارزدایی میباشد.
قابل ذکر است که هند و چین به همراه برزیل از دادن رای در محکومیت الحاق مناطقی از اوکراین به خاک روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متحد خودداری ورزیدند. این تصور که کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین ممکن است به هسته یک سیستم اقتصادی جهانی جدید تبدیل شوند که میتواند با سیستم تحت سلطه بلوک یورو آتلانتیک رقابت کند برای برخی از مردمان آن کشورها خوشایند است هر چند که به نظر میرسد امکان تحقق آن چند سال پیش واقع بینانهتر از امروز به نظر میرسید. محتملترین ابزار برای دستیابی به این سیستم موازی یا حمایت صریح چین از اوکراین و تحریمهای ثانویه بعدی است که پس از کنگره بیستم حزب اعمال میشود و یا هشدار دهندهتر از آن حمله احتمالی چین به تایوان خواهد بود.
سخنرانی پوتین مخاطبان مختلفی داشت. مهمترین آن کشورهای جهان سوم در قاره آفریقا و امریکای لاتین بودند. در نتیجه جدایی فاجعه اقتصادی جهانی دور از ذهن نیست.
در واقع، این موضوع است که به جای چشمانداز استفاده از سلاحهای هستهای باید غرب را نگران سازد و انگیزه کشورهای غربی را برای پایان دادن سریع جنگ اوکراین از طریق کمکرسانی به اوکراین برای تحقیر قدرت روسیه افزایش دهد. مبارزه برای تسلط اوراسیا تازه آغاز شده است. اوکراین آغاز آن است نه پایان.
منبع: فرارو
کلیدواژه: ولادیمیر پوتین جنگ اوکراین تهدیدات هسته ای فدراسیون روسیه چین و روسیه هسته ای بین المللی خاک روسیه آن کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۵۷۰۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واقعاً روس ها درباره جنگ پوتین چه فکر می کنند؟/ سقوط مخاطبان تلویزیون دولتی در روسیه/ روس ها بیشتر چه کلماتی را در گوگل جست و جو می کنند؟
در 23 ژوئن 2023، یوگنی پریگوژین، رهبر واگنر، شورشی علیه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به راه انداخت.
به گزارش جماران، فارن پالیسی در این باره می نویسد: تصمیم پریگوژین منجر به برخی از خارقالعادهترین صحنهها در تاریخ اخیر روسیه شد. هنگامی که نیروهای گروه واگنر کنترل مرکز استان روستوف را به دست گرفتند، جمعیت شهر علناً شورشیان را در آغوش گرفتند و برای آنها غذا و نوشیدنی آوردند و آنها را در مقابل دوربین های تلویزیونی زنده تشویق کردند. زمانی که پریگوژین شخصاً ظاهر شد، اندکی قبل از اینکه سرانجام شورش خود را رها کرد، همه از او استقبال کردند. اینجا چه خبر بود؟ آیا مردم روستوف صرفاً وضعیت پریگوژین را به عنوان گویای حقایق ناخوشایند در مورد حمله به اوکراین تحسین می کردند؟ آیا آنها فقط ناامیدی خود را از بی کفایتی آشکار سران ارتش عادی ابراز می کردند؟ آیا آنها فکر می کردند که واگنر پیروز می شود و در حال انتخاب طرف خود در این مخاصمه بودند؟ آیا آنها از فرصت برای ابراز نارضایتی گسترده تر استفاده می کردند؟ یا همه موارد فوق - یا هیچ کدام؟
شورش پریگوژین تصویر واضحی از مشکلاتی را ارائه می دهد که هر کسی که سعی می کند بفهمد مردم روسیه واقعاً چه فکری می کنند، با آن مواجه است. اما این سوالی است که نیاز به پاسخ فوری دارد. مقابله با رژیم پوتین و جنگ آن علیه اوکراین بسیار سخت تر خواهد بود مگر اینکه سیاست گذاران و استراتژیست ها بتوانند به درک درستی از افکار عمومی روسیه برسند.
پوتین در سخنرانی شب سال نو خود در پایان سال 2023 این دیدگاه را بیان کرد که میخواهد روسها و تا حدی سایرین بپذیرند: مردم روسیه و رهبر آنها یک «جامعه متحد» را تشکیل میدهند. در این روایت، بین دیدگاه پوتین برای کشور و آنچه روسهای معمولی میخواهند، فاصلهای وجود ندارد و این شامل جنگ در اوکراین میشود، که او آن را به عنوان یک مبارزه قهرمانانه (علیه به اصطلاح نئونازیها) به تصویر میکشد که به طور گسترده توسط شهروندان حمایت میشود.
البته واقعیت نسبتاً پیچیده تر است. این ظاهر اجماع یکپارچه توسط یک دولت پلیسی فراگیر اجرا می شود. یک دستگاه امنیتی عظیم همه چیزهایی را که روسها میگویند و انجام میدهند زیر نظر دارد. برخی از برجستهترین منتقدان پوتین، مانند ولادیمیر کارا مورزا و ایلیا یاشین، به اتهام انتشار «اطلاعات نادرست» درباره ارتش روسیه و جنگ، در حال گذراندن محکومیتهای چشمگیر زندان هستند. الکسی ناوالنی، مخالف پیشرو، یکی دیگر از فعالان معروف ضد جنگ، اخیراً در شرایط نامشخصی در زندان درگذشت. اندکی پس از آن، دستیار او که در تبعید در لیتوانی زندگی می کرد، مورد حمله وحشیانه یک مهاجم با چکش قرار گرفت.
روس های معمولی به خوبی از خطرات ناشی از گفتن حرف نادرست آگاه هستند. سالمندان هنوز خاطرات روشنی از زندگی در زمان رهبران سابق جوزف استالین و لئونید برژنف دارند، خاطراتی که به طرق مختلف به نسلهای کنونی رسیده است.
لیوبوف سوبول، فعال اپوزیسیون تبعیدی معتقد نیست که روسها مایلند آنچه را که فکر میکنند به مسئولان برگزار کننده نظرسنجی ها بگویند: او به فارن پالیسی گفت: «بیشتر اوقات با پاسخهایی که طرفداران دولت را منحرف میکند، نتایج غیرقابل اعتمادی دریافت میکنید. کسانی که از رژیم پوتین حمایت می کنند صادقانه و آشکار پاسخ خواهند داد، در حالی که افراد مخالف از ترس انتقام، مشکلات در محل کار و سایر مشکلات از گفتن حقیقت و بیان احساسات واقعی خود می ترسند.»
نظرسنجی قابل اعتماد به حداقل میزان اعتماد نیاز دارد و اعتماد عموماً در همه جوامع بسته، نه تنها روسیه، کم است. دقت هر نظرسنجی افکار عمومی منوط به در دسترس بودن پاسخ دهندگانی است که هیچ ترسی از پیامدهای منفی ندارند و می توانند پرسشگران خود را نسبتاً قابل اعتماد بدانند. هیچ یک از این شرایط در روسیه وجود ندارد.
برگزارکنندگان نظرسنجی در همه جا نگران چیزی هستند که آن را سوگیری مطلوبیت اجتماعی مینامند ؛ فشار شدید برای گفتن آنچه میدانید از شما انتظار میرود، اما در حکومتهای استبدادی، این مشکل بسیار حادتری است. تعداد کمی از روسها ممکن است نظرات واقعی خود را با کسی که نمیشناسند و از طریق تلفن با آنها تماس گرفته در میان بگذارند و حتی تعداد کمتری نیز احتمالاً نظرات مخالف خود را بیان میکند.
اینکه غرب و اوکراین چگونه پیامهای خود را به جمعیت روسیه میفرستند، تا حد زیادی به این بستگی دارد که آنها چقدر خوب روسها و طرز فکر آنها را می شناسند.
پی بردن به احساسات عمومی برای خود پوتین که ارتش کوچکی از نظرسنجی های خود را برای ارزیابی روحیه ملی دارد به همان اندازه مهم است. اما آیا واقعاً می تواند به آنها اطمینان داشته باشد تا آنچه را که نمی خواهد بشنود هم به او بگویند؟ او ممکن است هرگز نتواند خود را از روایتهای تبلیغاتی خود که به طرز شگفتانگیزی با رفتار طرفداران پریگوژین در روستوف در تضاد است، رهایی بخشد.
این مشکل با کسانی که در حال انجام نظرسنجی هستند تشدید می شود. دو مورد از برجستهترین سازمانهای نظرسنجی در کشور، مرکز تحقیقات افکار عمومی روسیه (VCIOM) و بنیاد افکار عمومی (FOM)، تحت کنترل دولت هستند. سومین مورد، مرکز که توسط گروهی از کارشناسان که در سال 2003 از VCIOM جدا شدند تشکیل شد و اغلب به عنوان مستقل توصیف می شود، بارها مورد حمله کرملین قرار گرفته که آن را به عنوان عامل خارجی محکوم کرده است.
دو سال پیش، وبسایت مستقل Proekt تحقیقی را منتشر کرد که ادعا میکرد کرملین مستقیما در کار VCIOM دخالت دارد. روزنامهنگاران ادعا کردند که VCIOM با تغییر عبارت سؤالات نظرسنجی به روشهایی که پاسخهای «مناسب» را به پاسخدهندگان القا می کند آنها را تحت فشار قرار می دهند.
همچنین گفته میشود که مقامات دولتی برگزارکنندگان نظرسنجی ها را متقاعد کردهاند که از نشان دادن روندهای بلندمدت در میزان اعتماد و محبوبیت پوتین در وبسایت شرکت خود خودداری کنند؛ از جمله پایینترین میزانی که در سال 2018 شروع شد، زمانی که موقعیت او به دلیل اصلاحات عمیقاً نامطلوب بازنشستگی تضعیف شد. اعتماد روس ها به رئیس جمهور خود در مارس 2020 به کمترین میزان در 14 سال گذشته یعنی 28.3 درصد کاهش یافت، اگرچه متعاقباً پس از تهاجم گسترده به اوکراین به شدت افزایش یافت.
بر اساس آخرین نظرسنجی لوادا که در ماه مارس منتشر شد، دادههای لوادا و سایر نظرسنجیهای مستقل، مانند روسی فیلد و گروه کرونیکل نشان میدهد که حمایت عمومی از جنگ همچنان قوی است ؛ 77 درصد. با این حال، لوادا همچنین تاکید کرد که بیشتر پاسخ دهندگان (52 درصد) طرفدار مذاکرات صلح هستند تا ادامه خصومت ها (40 درصد)، که با خواسته های کرملین همخوانی ندارد. 66 درصد از افراد مورد بررسی موافق بودند که روسیه بهای بسیار بالایی را برای تهاجم پرداخت می کند.
ولادیمیر میلوف، فعال اپوزیسیون می نویسد که این یافته ها تصویر حمایت ظاهراً محکم از جنگ را که اغلب در رسانه ها نقل می شود، پیچیده می کند. او استدلال میکند که تعداد کل حامیان ذکر شده در نظرسنجیها باید تفاوتهای مهم بین کسانی که «بیقید و شرط» از جنگ حمایت میکنند (گروهی که او ۳۵ تا ۴۰ درصد میداند) و آنهایی که «بیشتر از آن حمایت میکنند تا با آن مخالفت»، به تصویر کشیده شود.
او خاطرنشان میکند که نظرسنجیها همواره مخالفت شدیدی را با موج دوم بسیج نظامی برای اعزام به خط مقدم نشان داده، احتمالاً به همین دلیل است که پوتین تاکنون از صدور دستور آن خودداری کرده است.
میلوف همچنین می گوید که مخاطبان تلویزیون دولتی روشی که از دیرباز مورد پسند پوتین برای تثبیت پیامش در اذهان مردم بود در حال کاهش شدید است، که نشانهای از کاهش اعتماد به رسانههای رسمی است. او توجه را به تفاوتهای جمعیتی فاحش در میان پاسخدهندگان جلب میکند: حمایت از جنگ در میان افراد مسن و روستایی غالب است، در حالی که در میان جمعیت شهری جوانتر در ضعیفترین حالت خود قرار دارد.
اکثریت قریب به اتفاق مردم اساساً بی تفاوت هستند و به نظرسنجی ها و مقامات هر آنچه می خواهند بشنوند را خواهند گفت. برخی از کارشناسان آن را با اصطلاح زیبا "بی تفاوتی آموخته شده" توصیف می کنند.
کارشناسان در حال آزمایش راههای جدیدی برای مقابله با مشکل بی اعتمادی به نظرسنجی ها هستند. یکی از این راه ها استفاده از قدرت جمعآوری دادههای اینترنت است. دو دانشمند علوم سیاسی بریتانیایی، در حال بررسی پرسشهای جستجوی روسها در گوگل و یاندکس، یک موتور جستجوی داخلی هستند.
این دادهها، در میان چیزهای دیگر، نشان میدهد که روسها از لحاظ مالی بسیار کمتر از آنچه اغلب ادعا میشود احساس امنیت میکنند: پرسشها درباره «ورشکستگی»، «تأمین مالی مجدد وام مسکن» و «اهدای کلیه» از آغاز تهاجم افزایش یافته است. جستجوها درباره افسردگی، اضطراب و خودکشی نیز به شدت افزایش یافته است. محققان همچنین افزایش پرسشهای مربوط به استبداد (از جمله کار مورخ هانا آرنت در مورد توتالیتاریسم و اورول 1984) را دنبال کردند.
برای مدت طولانی، معامله ضمنی میان مردم و کرملین این بوده که پوتین رفاه و ثبات را به ارمغان می آورد و روس ها با سکوت سیاسی به آن پاسخ می دهند. اکنون این معامله با جنگ، با سربازی اجباری، عدم اطمینان اقتصادی شکسته شده است. این روزها حضور رژیم در زندگی شما بسیار زیاد شده است. اکنون در جامعه روسیه افرادی سیاسی شدهاند که قبلاً به سیاست علاقه نداشتند.
در نهایت یک چیز مسلم است: وقتی کسی به شما میگوید که روسها در دیدگاههای خود متحد و یکدست هستند، حرف آنها را نپذیرید. فهمیدن اینکه واقعاً در درون آن سرها چه می گذرد آسان نخواهد بود.